-
معلم منحرف
شنبه 9 فروردین 1393 09:02
سوال خانوم معلم از شاگرد:اگه سه تا پرنده روی درخت باشند و با تفنگ شلیک کنیم به یکیشون چند تا پرنده میمونه؟شاگرد: خانوم هیچی نمیمونه همه میپرن معلم :اشتباه گفتی عزیزم دو تا میمونه اما از طرز فکرت خوشم اومد شاگرد:حالا خانوم میشه ما ازشمایه سوال بپرسیم؟معلم: بفرما عزیزم شاگرد:اگه سه تا خانوم بستنی بخورن یکشون بستنی رو...
-
روحانی شیطون
جمعه 11 بهمن 1392 14:07
در گمرک بین المللی یک دختر خانم که یک موصاف کن برقی نو از یک کشور دیگری خریده بوده ، از یک پدر روحانی می خواهد به او کمک کند تا این موصاف کن را در گمرگ زیر لباسش پنهان کند و بیرون ببرد تا خانم مالیات ندهدپدر روحانی می گوید: باشد ، ولی به شرط این که اگر پرسیدند من دروغ نمی گویم.دختر که چاره ای نداشته است شرطرا می...
-
5+1
چهارشنبه 6 آذر 1392 07:58
ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ 3 ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩُﻡ ﺩﯾﺪُﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠُﻢ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩُﻡ ﺩﯾﺪُﻡ ﺟﻮﺍﺩﻩ . ﻇﺮﯾﻒ ! ﻣﻮ : ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺩ ﺗﻮﻧﯽ؟؟ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﮊﻧﻮ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ؟؟ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﮐﺎﺗﺮﯾﻦ ﺑﺮﺳﻮﻥ . ﺩﻟُﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ !! ﺟﻮﺍﺩ : ﺳﻼﻡ "ﻋﺒﺪﻭﻝ " ﺍﻻﻥ ﻭﺳﻂ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺗُﻢ ! ﺍﯾﻨﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻥ ﯾﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﺿﺎﻑ ﮐﻨﻦ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﻓﻖ ! ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺑﻮﺩﺍﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻦ !! ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻥ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1392 14:17
سلام دوستای خوبم.شاید این آخرین پستم باشه.هدف ازایجاد این وبلاگ فقط نشوندن لبخند روی لبای قشنگ تک تک شماعزیزان بود.ازتون میخوام دعام کنید.ممنون که بم سر میزنین. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . ﻭﻟﯽﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤنﻪ...
-
بچه درد سرساز
چهارشنبه 27 شهریور 1392 10:45
یه روز توتاکسی یه خانومه بابچه چهار،پنج سالش جلو نشسته بودن که یهوبچه به مامانش گفت:مامان یادته اون روز خونه دایی ایناگوزیدی! مامانه بیچاره سرخ شد؛سریع گفت:آقا خیلی ممنون ماپیاده میشیم.هنوز تاکسی وسط خیابون بودکه خانومه دروباز کرد ویه موتوری هم زد درماشینو سرویس کرد.راننده پیاده شد زد توسرخودش وداد زد:خانم گوزیدی،که...
-
لاستیک مفید
یکشنبه 27 مرداد 1392 19:04
یه روز یه پیرمرد کنار خیابون منتظر اتوبوس بود که یه زن وشوهر جون با نه تا بچه اومدن واوناهم منتظرشدن تا اتوبوس بیاد.ولی اوتوبوسی که اومده بود فقط به اندازه ده نفر جای خالی داشت.وتصمیم براین شد که خانم جوون ونه تابچه سوارشن ومردجوون وپیر مرد پیاده تا ایستگاه بعدی برن.درطول مسیر صدای تق تق عصای پیرمرد،مرد جوون رو کلافه...
-
شیطنت زنانه
جمعه 11 مرداد 1392 09:22
یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن. وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه: - آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز...