زندگی شیرین

لطفا با لبخند وارد شوید

زندگی شیرین

لطفا با لبخند وارد شوید

روحانی شیطون

در گمرک بین المللی یک دختر خانم که یک موصاف کن برقی نو از یک کشور دیگری خریده بوده ، از یک پدر روحانی می خواهد به او کمک کند تا این موصاف کن را در گمرگ زیر لباسش پنهان کند و بیرون ببرد تا خانم مالیات ندهدپدر روحانی می گوید: باشد ، ولی به شرط این که اگر پرسیدند من دروغ نمی گویم.دختر که چاره ای نداشته است شرطرا می پذیرد.در گمرگ مامور می پرسد: پدر ! آیاچیزی با خودت داری که اظهار کنی؟پدر روحانی می گوید : از سر تا کمرم چیزی ندارم!مامور از این جواب عجیب شک می کند و می پرسد: از کمر تا زمین چطور؟پدر روحانی می گوید : یک وسیله جذاب کوچک دارم که زن ها دوست دارند از آن استفاده کنند ، ولی باید اقرار کنم که تا حالا بی استفاده مانده است .مامور با خنده می گوید: خدا پشتو پناهت پدر. برو !