یه روز توتاکسی یه خانومه بابچه چهار،پنج سالش جلو نشسته بودن که یهوبچه به مامانش گفت:مامان یادته اون روز خونه دایی ایناگوزیدی!
مامانه بیچاره سرخ شد؛سریع گفت:آقا خیلی ممنون ماپیاده میشیم.هنوز تاکسی وسط خیابون بودکه خانومه دروباز کرد ویه موتوری هم زد درماشینو سرویس کرد.راننده پیاده شد زد توسرخودش وداد زد:خانم گوزیدی،که گوزیدی.منم میگوزم.این آقام میگوزه.همه میگوزن.ولی توکه ریدی تودر!!!